شب هم از راه رسید، و سیاهی همه جا را پوشاند. نازنین، در پی گمشده ات می گشتی؟ او نخواهد آمد، رفتنی رفت که رفت. فکر پرواز دگر ممکن نیست. من و یک دنیا درد، تو و رویای محال، من و تنهایی و فردای دگر همه ی آنچه که برجا مانده، و حقیقت تلخ است. *** پشت سر ویرانی، روبرو وحشت تنهایی و بی سامانی روزگار با من و تو خوب نبود!! هر کدام از پی خود خواهی او، راهی راه شدیم. صد دریغ، صد افسوس، راه، بیهوده به پایان آمد عمر ما بود که کم کم طی شد *** نازنین شب که از راه رسید، بغض را ویران کن گریه کن تا که دل آرام شود. نازنین، خسته شدی؟ مرغ پر بسته شدی؟ تو به این ناله من گوش نکن خنده را خوب به خاطر بسپار بعد این تاریکی ، باز فردایی است. *** نازنین آن فردا، صحبت از شادی کن، فکر آزادی کن روز نو، خنده نو، عشق تابنده نو تاشقایق باقیست، زندگی باید کرد.
عمر رفته، راه بسته، غنچه اي زرد و شكسته سایه شب، برکه شور، من و این پاهای خسته تو و تنهایی و وحشت، من و درد و غم و محنت یه بغل دلواپسی ها، میون دلم نشسته قصه غم، غربت تو، ترس از این بی کسی ها روزگار بی وفایی، یه هوا عهد شکسته این تموم قصه هامه، همه دار و ندارم می دونم، تو هم می دونی، که جونم به جونت بسته پس بیا غم و رها کن، موندنی ها رو صدا کن بيا تا با هم بچینیم، گل سرخ دسته به دسته نا امیدی خود مرگه، روز خوشبختی رسیده آخر خوب و ببینیم، شب دلتنگی گذشته
حسرت... داشتن... تو...
مثل اون وقتا هنوز دلم برات لك مي زنه حسرت داشتن تو ، پير شده ، عينك مي زنه صورتم سرخ شده بود ، اما حالا کبود شده جدايي يه عمر داره توي اون چك مي زنه اوني که من نمي خواستمش ولي منو مي خواست منو مي بينه يه وقت ، دوباره چشمك مي زنه يادته مشروط دوست داشتن تو شدم يه عمر ؟ هنوزم کامپيوتر داره برام تك مي زنه ديشب از خواب پريدم خوب شد ، آخه ديدم يكي داره به ماشين تو ، هي گل ميخك مي زنه تو که تنها نبودي ، يكي پيشت نشسته بود بگذريم اين دل من هميشه با شك مي زنه اوني که بهم مي گفت دوست دارم دوسم نداشت ديده بودم واسه ي دختره سوتك مي زنه تو زياد دوسم نداشتي ، خوب مقصر نبودي کي مياد امضا زير قول يه کودك مي زنه ؟ نه که بچه ها بدن ، پاك و زلاله قلبشون ولي نبض عقلشون يه قدري کوچك مي زنه فكر نكن فقط تويي رسمه يه وقتا حوصله ميره آسمون ، خودش رو جاي لك لك مي زنه دختر همسايه مون ، نمي دونه دوس نداري داره دور قاب عكست گل و پولك مي زنه نه که فكر کني به تو نظر داره ، مي کشمش مثلا داره رو زخمام گل پيچك مي زنه کارش اين نيس ، طفلكي شب تا سپيده مي شينه گل و بوته و شكوفه روي قلك مي زنه راستي من چرا تو نامم اينا رو به تو مي گم نمي گم گوشاي رؤيام ديگه سمعك مي زنه نامه مو جواب نده ، دوسم نداشته باش ولي نذا اصلا نزنه قلبي که اندك مي زنه پيش هيچ کسي نرو ، حلقه دس کسي نكن چون گناهه ، من هنوز دلم برات لك مي زنه
مرا شبيه خودم مثل يک ستاره بکش! شبيه من که نشد خط بزن دوباره بکش مرا شبيه خودم در ميان آتش و دود شبيه چشم و دلم غرق صد شراره بکش و بعد دست بکش بر شراره ام يک شب بسوز و قلب مرا پاره پاره پاره بکش و زخم هاي دلم را ببين و بعد از آن لباس بر تن اين قلب بي قواره بکش بخند!خنده ي تو شعله مي زند بر من بخند و شعله ي من را به يک اشاره بکش ببين ستاره شدم با تو اي بهانه ي من مرا شبيه خودم! مثل يک ستاره بکش!
یادتون میاد........ کوچيک كه بوديم چه دلاي بزرگي داشتيم حالا كه بزرگيم چقدر دلتنگيم! بچه بوديم تو جمع گريه مي كرديم بزرگ شديم تو خلوت اشك مي ريزيم بچه بوديم همه رو ۱۰ تا دوست داشتيم بزرگ كه شديم بعضي ها رو هيچي بعضي هارو كم و بعضي ها رو بي نهايت دوست داريم بچه كه بوديم قضاوت نمي كرديم و همه يكسان بودن بزرگ كه شديم قضاوتهاي درست و غلط باعث شد كه اندازه دوست داشتنمون تغيير كنه. دنيا رو ببين ......... نميدونم تا كي وكجا بايد تفاوتاي کوچيکي وبزرگي رو بنويسم تا تموم بشه اما چي ميشد اگه دلامون به بزرگي بچگي بود اگه واسه حرف زدن يه نگاه كافي بود اگه قلبها توي چهره بود اگه ............... شما بگين چي ميشد؟؟؟!!!
حتما برات پیش اومده وقتی داری به آسمون نگاه می کنی یکی ازت بپرسه دوست داری کدوم ستاره ، ستاره ی تو باشه؟ اکثر آدما میگن اون پر نورترین ستاره... ولی یادت باشه ، اونی که از همه پر نورتره علاوه بر تو چشم خیلی های دیگه هم دنبالشه... پس به ستاره ای خیره شو که اگه کم نوره حداقل خیالت راحت باشه که فقط چشم خودت دنبالشه!
دلم گرفته از آدم هایی که میگن دوستت دارم اما
معنی شو نمیدونن از آدمایی که میخوان مال اونا باشی ولی خودشون مال تو نیستن از اونایی که زیر بارون برات ممیرن ولی وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره...
دلم عجیب گرفته ، پاهایم را محکم بغل می کنم تا در پیله ی تنهایی ام جایی برای اشک ها باز شود ...
وقتی روزگار مرا فراموش میکند دیگر امیدی برای آینده نیست زندگی را به دست فراموشی می سپارم زیرا که زندگی مرا سالهاست فراموش کرده است شادیها را در تاریکی دفن کرده ام تا بتوان در کنار غم ها به آرامش برسم چراغ سیاه تنهایی را در اتاقم نهاده ام و تاریکی و تنهایی فضای اتاقم را پوشانده است سالهاست که دیگر صدای خودم تنهای صدای ماندگار گشته زمزمه های لرزان و اشکهای ریزان دیگر حتی نعره هایم نیز شنیده نمی شوند به انتظار نشسته ام اما از انتظار نیز خسته شده ام مرگ نیز مرا لایق بردن نمی داند
عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که فریادم اذیتش نمی کنه ...... عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که بهم نمیگه بسته خسته شدم....... عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که مطمئنم منو به خاطر همینی که هستم میخواد......... عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که مطمئنم بهم هیچوقت پشت نـــــــمی کنه......... عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که وقتی میگم تنهام سریع خـودشو به من می رسونه...... عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که بهم لــــــبخند مــــــــیزنه........... عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که هـــــــمیشه برام وقت داره......... عـــــــــاشق خـــــــدام چون تنها کسیه که بهم پـــــناه می ده......... عـــــــــاشق خـــــــدام چون اجـــــــازه داده عـــــــاشقش باشم..........
خيلی سخته وقتی همه کنارت باشند و باز احساس تنهایی کنی . وقتی عاشق باشی و هیچ کس از دل عاشقت باخبر نباشه . وقتی لبخند می زنی و توی دل گريونی . وقتی تو خبر داری و هیچ کس نمی دونه . وقتی به زبان دیگران حرف می زنی ولی کسی نمی فهمه . وقتی فریاد می زنی و کسی صداتو نمی شنوه . وقتی تمام درها به رویت بسته است... اونوقت دستاتو سوی آسمون بلند می کنی و از اعماق قلب تنها و عاشق و گریونت فرياد ميزني ای خدااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا
عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود.
وقتی که صدای آسمانی تو در خاموشی شب های زیبا طنین می افکند،تو ای نغمه پرداز گشوده بال تنهایی من خبر نداری که من چشم به دنبال تو دارم. انفونس دومارتین
چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن. چه زیباست همیشه در تنهایی ترا حس کردن. چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن. عزیزم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم. عزیزم همچون نفس کشیدن ترا به خاطر می سپارم. یک روز دیگر هم بدون تو گذشت......
چه زیباست نوشتن ، وقتی میدانی او میخواند
خدایـــا دلــــــم بـــاز امشب گــــــرفته.!! بیــــــا تا کمی با تـــو صـــــحبت کنـــم... بیا تا دل کوچــــــــــکم را خدایـــا فقــــط با تـــو قسمت کنم..! خدایـــــا بیــا پشت آن پنــجــره.. که وا می شود رو به ســــــوی دلــــــــم!! بیـــا پــــرده ها را کنـــاری بزن.. که نــــــورت بتــابد به روی دلـــــــم!!! خدایـــا کمـــک کـــن : که پـــروانه ی شعر من جــــان بگیرد.. کمی هم به فـــــکر دلـــــــم باش... مبـــادا بمیـــرد...!!! خــــدایــا دلــــــم را که هر شب نــفس می کشـــد در هوایـــــت.. اگر چه شــــــکســــــته!!! شبــــی می فرســــتم بــرایــت...!!!
اولین روز که چشمامو وا کردم دیدم یکی کنارم نشسته داشت به چشمام نگاه میکرد بهش گفتم تو کی هستی؟ گفت: من پیشت میمونم ولی بهت نمیگم کی هستم گفتم : تا همیشه پیشم میمونی گفت : آره گفتم : باهام بازی میکنی؟ گفت : نه گفتم : واسه چی؟ گفت : من فقط پیشت میمونم ولی کاری واست نمیکنم من هم گریه کردم اومد اشکامو پاک کرد گفت : گریه نکن گفتم : واسه چی؟ گفت : هنوز وقتش نرسیده من هم بیشتر گریه کردم
مامانم اومد منو بغل کرد اون گفت : میدوی این کیه ؟ گفتم : نه گفت : این مادرته گفتم : مادر چیه؟ گفت : مادر دلسوز ترین فرد دنیاست خیلی هم دوست داشتنیه گفتم : باهام بازی میکنه؟ گفت : آره گفتم : من مادر رو بیشتر دوست دارم تا تو گفت : ولی... گفتم : ولی چی؟ گفت : اون تو رو تنها میزاره گفتم : نه اون منو دوس داره تنهام نمیزاره گفت : تنهات میزاره منم دوباره گریه کردم دیدم یکی اومد دست رو سرم کشید اون گفت : این رو میشناسی؟ گفتم : نه گفت : این پدرته گفتم : پدر گفت : آره گفتم : این کیه ؟ گفت : این مهربان ترین فرد دنیاست خیلی هم دوستت داره گفتم : باهام بازی میکنه؟ گفت : اره ولی آخر تنهات میزاره گفتم : تو دروغ میگی اون منو دوست داره دیدم یکی اومد بالای سرم دستامو گرفت و یه بوس به دستام داد گفت : میدونی این کیه؟ گفتم : نه گفت : این خواهرته گفتم : خواهر گفت : آره خواهر هم راز هم درد هم بازی گفتم : این پیشم میمونه گفت : نه این هم تنهات میزاره گفتم : آخه چرا ؟اون که منو دوست داره گفت : همه دوستت دارن اما فقط من پیشت میمونم و تنهات نمی زارم گفتم : نه وبعد دیدم یکی اومد بغلم کرد و باهام بازی کرد گفت : میدونی این کیه ؟ گفتم : این همونیه که منو تنها نمی زاره گفت :نه اون هم و رو تنها میزاره گفتم : نه نه نه گفت : اون برادرته دوست داره هر چی میخوای واس میاره ولی بهش دل نبند گفتم : چرا؟ گفت : تنهات میزار بعد روزها گذشت سال ها گذشت تا من بزرگ شدم و با آدم های دیگری آشنا شدم ولی اون همش می گفت اونها تو رو تنها میزارن تا روزی که.... داشتم قدم میزدم دیدم یکی داره نگام میکنه اول بهش توجه نکردم و رفتم روز بعد وقتی از اونجا گذشتم دیدم دوباره اونجا ایستاده و به من خیره شده من هم اهمیتی بهش ندادم و سریع از اونجا گذشتم روزها گذشت و اون همین جور به من خیره میشد وقتی اون رو میدیدم داشت بهم لبخند میزد همیشه یک شاخه گل سرخ توی دستاش بود یک روز که داشتم از اونجا گذر میکردم دیدم یکی اومد جلوم ایستاد و شاخه گلی به طرف من گرفت وقت نگاش کردم دیدم خودشه همونی که همیشه منتظرم بود به چشماش نگاه کردم خودشو اورد جلو تر بهم گفت دوستت دارم .... دیدم یکی بهم گفت : تنهات میزاره آره خودش بود اونی که همیشه باهام بود و می گفت تنهام نمیزاره گفتم : اون که دوستم داره گفت : این دلیل موندن نیست من هم اون گل رو از اون گرفتم هر روز منتظرم به درختی تکیه میکرد و با یک گل سرخ کم کم معنی عشق رو فهمیدم آره اون عاشق من شده بود اما من از جدایی میترسیدم خیلی.... روزی رسید که دیدم کنار درخت کسی نیست دیدم یک نامه با یک گل سرخ کنار درخت بود وقتی نامه را باز کردم نوشته بود تو تنهاترینی به خیابون نگاهی کردم دیدم خودش بود اما دستاش توی دستای یکی دیگه.... توی همون لحظه دیدم یک دست روی شونه هام گذاشت گفت : دیدی گفتم باتو نمیمونه من هم بغض گلوم رو گرفته بود به آرامی گریه کردم گفتم : تو که تنهام نگذاشتی گفت : آره من تنها کسی هستم که کسی رو تنها نمیزارم گفتم : تو کی هستی؟ گفت : غم گفتم : غم گفت : آره اونی که با همه میمونه هیچ کسی رو توی تنهایی تنها نمیزاره اشکامو پاک کردم و رفتم جایی که دیگه کسی منو پیدا نکنه اما تنها کسی که منو تنها نگذاشت غم بود
روزای سخت نبودن باتو خلا امیدو تجربه کردم داغ دلم که بی تو تازه میشد هم نفسم شد سایه ی سردم تورو میدیدم از اون ور ابرا که میخوای سرسری از من رد شی اسمونو بی تو خط خطی کردم چه جوری میتونی انقده بد شی... سکوت قلبتو بشکنو برگرد نزار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره اخر قصه همین شه... روزای سخت نبودن باتو دور نبودن تو خط کشیدم تازه میفهمم اشتباهم این بود چهره ی عشقمو غلط کشیدم عشق تو دار و ندار دلم بود اومدی دار وندارمو بردی بیا سکوتتو بشکنو برگرد نزار این فاصله بیشتر از این شه نمیخوام مثل گذشته که رفتی دوباره اخر قصه همین شه...
دل من تنها بود
عشق یعنی یك سلام و یك درود
تا حالا شده اونقدر دلتنگ بشی که نفست به سختی بالا بیاد؟ تا حالا شده اونقدر دلتنگ بشی که دنیا با همه قشنگی هاش به نظرت سیاه و سفید بیاد؟ تا حالا شده اونقدر دلتنگ بشی که خنده و گریه هات یکی بشه؟ تا حالا شده اونقد دلتنگ بشی که قدمهاتو سنگین برداری؟ تا حالا شده زیر بار سکوت خفه بشی ؟ صدات در نیاد ؟ وقتی سنگینی حرف های نگفتت مثل بغض راه نفست رو می گیره چیکار میکنی؟ از بس که سکوت کردم خسته شدم دلم می خواد فریاد بزنم ... داد بزنم دلم می خواد همه صدامو بشنوند ... مثل اون روزا ... دلم می خواد داد بزنم و بگم خدا خسته شدم .
آرزو دارم شبی عاشق شوی آرزو دارم بفهمی درد را تلخی برخوردهای سرد را می رسد روزی كه بی من سر كنی می رسد روزی كه مرگ عشق را باور كنی ...
جذاب ترین کلمه : آشنائی
سلام به دوستانی که به وبم سرمی زنن وبه این خاطر از همتون ممنونم واربعین حسینی رو به همه ی شیعیان تسلیت میگم تعدادی عکس به این مناسبت در ادامه ی مطلب گذاشتم اگر دوس داشتین یه سری به ادامه ی مطلب بزنید
اگه یكی رو دیدی كه وقتی داری رد میشی برمیگرده نگات میكنه،بدون براش مهمی
همه کلماتی را که از نخستین روز افرینش بر زبان انسان جاری شده است گرد می آورم و از میان آنها کلمات روشن و سپید را انتخاب میکنم تا عاشقانه ترین شعر را برای تو بسرایم من روزهای طولانیست که بر کوهی از کلمات نشسته ام و زمین را با خیال هایم رنگ میزنم و برای مردم پنجره های تازه و مهتاب می آورم اما…. هنوز نمیدانم با چه زبانی به تو بگویم دوستت دارم تا خورشید گرم و مهر آمیز به ما نگاه میکند تا دلها عاشق می شوند و به تپش می افتند تا گل سرخ به ناز می روید تا شعله ها سر کش اند تا دریا موج می زند تا کویر ها تشنه اند و تا تو هستی دوســـــــــــــتت دارم
عشق کلمه ایست که بار ها شنیده می شود ولی شناخته نمی شود.
سکوت حقیقت است فریاد است سرشار از سخنان ناگفته است از حرکات ناکرده اعتراف به عشق های نهان و ببین که این بغض بی صدای من اعتراف به عشق همیشگی توست
چه زیباست به یاد تو با چشمهای خسته گریستن. چه زیباست همیشه در تنهایی ترا حس کردن. چه زیباست در خیال با تو زندگی کردن. عزیزم نام تو بر قلبم خالکوبی شده تا فراموشت نکنم. عزیزم همچون نفس کشیدن ترا به خاطر می سپارم. یک روز دیگر هم بدون تو گذشت......
وقتی کسی رو دوست داری حاضری جون فداش کنی حاضـــــری دنـــیاروبدی فقـــــط یه بـــارنیــگاش کنی به خاطرش داد بزنی به خـاطـرش دروغ بگی رو همه چی خط بکشی حتی رو برگ زندگی وقتی کسی تو قلبته حاضری دنیا بد بشه فقط اونی که عشقته عاشقی رو بلد باشه قیـد تمـوم دنـیارو به خـاطراون مـی زنی خیلی چیزارو میشکنی تا دل اونو نشکنی حاضری که بگذری ازدوستای امروز و قدیم اما صـداشو بشـنوی شـب ازمـیون دو تا سـیم حاضری قلب تو باشه پیـش چشای اون گرو فقط خدا نکرده اون یه وقت بهـت نگـه بـرو حاضری جونت و بدی یه خارتوی دستاش نره حتی یه ذره گرد و خـاک تو مـعبد چـشاش نره حـاضـری مسـخـرت کـنن تـمام ادمای شـهـر اما نبینی اون باهات کرده واسه یه لحظه قهر حاضری که مردم همشون تو رو با دست نشون بدن دیوونه هـای دوره گـرد واسـه تـو دسـت تکـون بـدن حاضـری هرچـی بشنـوی حتی اگه سرزنشه به خاطراون کسی که خیلی برات با ارزشه حاضری هرروز سراون با ادما دعوا کنی غـرورتو بشـکنی و بازخـودتـو رسـوا کنی حاضـری هرکی جز اونو سـاده فرامـوش بکـنی پشت سرت هرچی میگن چیزی نگی گوش بکنی وقتی کسی رو دوست داری صاحب کلی ثروتی نـذار کـه ازدسـتـت بـــره ایـن گـنج خیـلـی قیـمتـی
وقتی ظرفی میشکند هر کسی چیزی میگوید یکی می گوید رفع بلا بود دیگری می گوید شیطان بود اما نمی دانم دل من که شکست چرا هیچ کس نظری نداد یعنی ان ظرف ارزشش از دل من بیشتر بود ؟؟؟ که شکست !!! اری بازم دلم شکست !! از سردی، از سردی رفتاری که نبود هیچ وقت چنین با تلنگری هر چند کم توان شکست دلم شکست چون خواستم ثابت کنم اما نتوانستم دل گرفت چون او حتی لحظه ای به عمق احساس من هر چند کوتاه فکری نکرد . . . امدم محبت بکارم اما راهش را بلد نبودم کاشتم اما یا بد کاشتم یا بد درو کردم . . . اما هر چه کردم خود کردم . . . . |
About
به وبلاگ من خوش آمدید
Home
|